سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کسی که در حال جستجوی دانش مرگش در رسد، در حالی خدا را ملاقات می کند که میان او و پیامبران جز درجه پیامبری فاصله ای نباشد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

نفس بریده

NAYA DIGE DARESH TAKHTE SHOD.....

HAR KI DOOST DARE KE ADDRESSE WEBLOGE JADID VA HAMISHEGIMO BEDOONE BE IN ID:SAGHI_OBDURATE YE E-MAIL BEZANE...

BA TASHOKKOR AZ HAMEIE KESAII KE TA IN LAHZE BE WEBLOGAM SAR ZADAND O BA NAZARATESHOON KOMAKAM KARDAND...

SHAD VA DAR PAHANAHE KHALEGHE YEKTA PIROOZ BASHID!!!!

BY3 FOR EVER MY FRIENDS




ساقی ::: شنبه 86/3/12::: ساعت 6:27 عصر

زندگی نبرد بی پایان لحظه هاست،

هدف جنگیدن،

خون دادن و به خون غلتیدن است،

هدف پیرزو شدن نیست،!

که حریفی در میانه نیست،

زندگی نبرد بی پایان میان من و من است،!

گرچه هنوز مشخص نیست،

کین نبرد مدام بر سر چیست.....!!!

******************************************

تف به معرفتت زندگی....!




ساقی ::: یکشنبه 86/2/16::: ساعت 6:38 عصر

                           

خدایا خودت به دادم برس

نمیدونم دیگه چیکار کنم........

خدایا! یا منو بکش و خلاصم کن و یا منو از دست این بنده هات نجات بده....

موندم چیکار....

هر کسی هر غلطی میخواد می کنه بعد هیچ بلایی هم سرش نمیاد..اونوقت من یه غلطی کردم............یه اشتباهی کردم.....هی باید تاوان پس بدم...

خدایا به بزرگواریت قسم که دیگه تا آخر عمرمم همچین کاری نمی کنم فقط این بلا رو از سرم دور کن....

همه رو برق میگیره من و چراغ نفتی....

آخه این دیگه چه صیغه ایی...........

ملت عشق می کنن صفا می کنن غم و غصه هاشونم میارن واسه من......دردسراشونو میارن واسه من...

نمیدونم چرا همه دوست دارن انتقام روزهای از دست رفته شون رو از من بگیرن....

بابا جان به خدا قسم من هیچچی نیستم...................از اول هم نبودم.................نه برای خودم و نه برای دیگران...

هیچچی نبودم و نخواهم بود..........................باور کنین من چیزی ندارم که می خواین اونم ازم بگیرین...................

به کی بگم خداجون دردمو...آخه جز تو که کسیو ندارم....

از اولشم جزو آدما حساب نمیشدم..اصلا انگاری یه روح هستم که هیچ کی نمیبینه منو........بابا چرا هر کی عقده داره سر من خالی می کنه...

باور کنین اگه بخاطر آبروی خانواده ام نبود خیلی وقت بود که............................

چیکار کنم.........آخه به این میگن زندگی..هر روز عذاب...شکنجه....ترس...دلهره....تشویش.........

حالا خوبه 17 سال بیشتر ندارم..ببین چند سال دیگه چی می خواد بشه.....هیچ وقت تا به اندازه امروز دلسرد از زندگی نبودم............

موندم تو کف این زندگی نکبت بار......این زندگی نفرت انگیز..........................................................

دیگه نفس کشیدن هم برام سخت شده..............

من خیلی وقته که مُردم،....

زنده کسیه که بتونه نفس بکشه............کسی هست که بفهمه مفهوم زنده بودن و کسی که زندگی کرده و می تونه تو این جهنم زندگی کنه.............

وای ی ی ی ی ی از خودمم بدم میاد...

آخه دیگه خیلی نفرت انگیز شدم..منم شدم عینهو همون آدمایی که دارم ازشون فرار می کنم.............

دیگه برای همه یه عادت شدم ....یه عادت تکراری.............................

ای خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا...................

دیگه برام مهم نیست چی می خواد بشه..چون چیزی که می خواد بشه میشه...........

هیچچی مهم نیست................................

دیگه کاری به کار زندگی ندارم....هرجور که میخواد،تا کنه بکنه...........

ای زندگی برو!!تو آزادی........................

 

آی مردم  من پاسخگوی گستاخی ها و احمقی هاتون نیستم.....

انتقام روزهای از دست رفتتونو از من نگیرید................

من نه باعث و بانی این بازی تلخ بودم و نه  بازی دهنده ی شما.........

منم یه اشغالی هستم مثل خودتون....

پس منم به بازی نگیرید.........

من بازیچه نیستم.........

                                        

 




ساقی ::: سه شنبه 86/2/11::: ساعت 3:40 عصر

به نام او که علت زیستن است و غایت رفتن،

هم دل است و هم دیده،

و بیاد آر که هم یاد است و هم یادگار....،

الهی گریستن خوب نیست ،

اما خواهم گریست...،

اما چگونه؟،

مگر میشود طوری گریست که چشمها نفهمند...،

******

سلام،امیدوارم که حال همگی خوب و خوش باشه....ساقی هستم از وبلاگ اشکها و آرزوها  ....

خیلیا ممکنه که بشناسن منو..........راستش بنا به دلایلی مجبور شدم که وبلاگمو عوض کنم و بیام اینجا...

امیدوارم کسایی که پا به اینجا میذارن از اومدنشون پشیمون نشن و بتونیم برای هم دوستای خوبی باشیم...

قبلا مدیر وبلاگ شیدا خانومی ، گریه بی صدای من ، اشکها و آروزها ،و... بودم....

-یکی از اهدافم از باز کردن این وبلاگ نوشتن حرفهای دلم بود......

-به شعر خیلی علاقه دارم بخصوص که رمانتیک باشه و خواستم بدونین که هدف از نوشتن عاشق بودن یا نمیدونم فکر کنین عاشق دلشکسته هستم نیست،هدف چیز دیگریست.....

-و اما بیوگرافی:

-::ساقی تنها،متولد 1368،اهل آذربایجان شرقی....سال سوم هنرستان....گرافیک می خونم و عاشق رشته ام هستم....حسابی تنها هستم و البته بگم که این تنهایی رو به خیلی چیزای دیگه ترجیح میدم اما بعضی وقتا واقعا کم میارم.....دختر رکی هستم....عاشق تنوع.........بیزار از عشق........کمی تلخ..........یه ذره شلوغ..........پینتی..........و................

******

شاد و پیروز باشید

 




ساقی ::: پنج شنبه 86/2/6::: ساعت 4:10 عصر

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 0


بازدید دیروز: 4


کل بازدید :73229
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
ساقی
*ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی....چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی....تو که آتش کده مهر و محبت بودی...چه بلا رفته که خاکستر خاموش شدی.....*ساقی
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<